کوچه

 بسمه تعالی

هر انقلابی بر اصولی شکل می گیرد و بر همان اساس هم بعد از انقلاب ، حکومت را شکل می دهند و مدیریت می کنند . شخصیت ها در این انقلابها وجود دارد که با اصل این انقلاب موافقند و خب تکلیف انقلابیون با این تفکرات مشخص است. این افراد یقینا در یک انقلاب آزار دهنده هستند. اما در بسیاری موارد قابل تحمل هستند. اما افرادی در یک اجتماع وجود دارند که هم ازار دهنده هستند و هم هم قابل تحمل نیستند.

در نظام جمهوری اسلامی هم کسانی مانند سلطنت طلبها که از ابتدا با این انقلاب مخالف بودند و به مرور گروه های دیگری در طول تاریخ از تکلیف خود را با این نظام و انقلاب مشخص کردند. مانند مجاهدین خلق، نهضت آزادی، ملی مذهبی ها و ... تا الان که در این انتخابات اخبر ریاست جمهوری اصلاح طلبان، (به اصطلاح ) خط امامی ها هم به صراحت یعنی هم در شعار و هم در عمل از خطوط قرمز این انقلاب گذشتند. و یقینا امتحانات آینده نیز مدعیان دیگری از این مردم جدا خواهد کرد.

بگذریم آنچه که هزینه ها ی یک انقلاب را بیشتر می کند. خروج دیر هنگام عوامل معاند نظام هستند که در پوشش های خیر خواهانه در صحنه می مانند و محافظه کاری خواص در این زمینه هم در معرفی این عوامل مزید بر علت خواهد شد. آنچه که در دوران اول انقلاب در مورد مهدی هاشمی و وابستگیش به دفتر منتظری، تردید، زبان خواص را در دهان بسته نگه داشت و در همین چند سال پیش اصلاح طلبان با شعارهای زیبایشان که بوی تعفنش از همان اول اهل بصیرت را خفه کرده بود با دست خود این مردم به جانشان افتاده تا ما به خود بیایم از بازار دین فروشی نشریات گرفته تا فعالیت های براندازی سیامک پورزند در لفافه دولت و تا شعار مشاوران ریاست جمهوری مبنی بر خروج از حاکمیت و بعد ها خروج  بر حاکمیت. نامبارکی این اصلاح طلبان در همین بس که در دوران آنها حادثه کوی دانشگاه ساخته می شود و در این دوران در بدو ورودشان تلخی حوادثی که تاریخ زیبای این مرز و بوم را برای چند صفحه لکه دار کرد.

از این نیز بگذریم اینها تاریخ گذشته بود آنچه در این بین اهمیت دارد جلوگیری از تکرار آن در آینده است. جریانهایی مثل مشایی قابل تامل است و در باره آن هم دیگران نوشته اند و هم بنده. آنچه که امروز باید حواسمان باشد اگر بخواهم مثالی بزنم شخصیت هایی مثل علی مطهری است که من نمی دانم چه خصوصیتی در او باعث شده او در دایره اصولگرایان جای بگیرد. تنها مساله ای که به چشم من می آید یدک کشیدن نام پدر بزرگوارش است.

کسی که بعد از این همه اتفاقات در دو سال اخیر و سالهای دوران ریاست جمهوری خاتمی انگار که بخواهد برای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری آینده جایی باز کند از خاتمی خواسته که موضع خودش را در قبال رفتار موسوی اعلام کند. این جا دلم برای برره مهران مدیری تنگ می شود که بیاید و به این بشر بگوید که یعنی چی؟؟؟

 بدتر از این میدان دادن به این بشر و جای گرفتن او در فهرست اصولگرایان است هر چند در یک اقدام درست او را از جمع اصولگرایان مجلس بیرون کردند ولی جسارت و بی ادبی او از سایر نمایندگان اصلاح طلب بیشتر است. کواکبیان نماینده تند و تیز اصلاح طلبان هم جرات اظهار نظر در مورد خاتمی این خائن به کشور و مسایل هسته ای را ندارد که حالا این نماینده بد دهن و به حساب اصولگرا برای خود این حق را می دهد از بازگشت این خائن به جریان حکومت حرفی بزند.جزای این اشخاصی آیا کمتر از خود خاتمی و موسوی است.