سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکستن دندان مشایی

ارسال شده توسط امین در 89/10/7:: 2:17 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم 

    چهره ماندگار چهره هایی باید باشند که در تاریخ هر کشوری اثری مثبت و ماندگاری بگذارد. اگر در عرصه دین چهره ماندگاری بخواهیم داشته باشیم هر چند تواضع و سادگیش بیشتر از آن است که در موردش تصور ماندگاری بتوان داشت.

    آیت الله حائری شیرازی

    آیت الله حائری شیرازی از مردان بزرگ روزگار است که بیشتر به جای پرداختن به حجم روابطش به عمق آنها و به جای شعاری بودن سخنانش به معنا و مبنای آن توجه دارد.

    یکبار در یک همایشی که مربوط به هنر دینی بود یک ساعت چنان صحبت کرد که حاضران چه آنها که اهل هنر دانشگاهی بودند و چه آنها که اهل هنر دینی و حتی روحانی بودند محو سخنانش شده بودند. من که در دراین همایش رفت و آمد داشتم ومسئولیتی و مدام در رفت و آمد بودم،  یکی محو سخنان ایشان شده بودم و دیگر متعجب از اشتیاق حاضران به سخنان زیبای آیت الله حائری.

    بعد از این مرد بزرگ، بنیانیان رییس حوزه هنری سازمان تبلیغات سخران بود و در بدو سخنرانیش شروع توهین به این مرد بزرگ کرد و فکر می کرد با توهین به یک شخصیت بزرگ می تواند حقارتش را جبران کند. بگذریم سر یک فرصت مناسب باید از شخصیت های فرهنگی که بوی خیانت به فرهنگ اسلامی از تفکراتشان بلند از جمله بنیانیان نوشت ولی حال غرضم امر دیگریست.
    از آیت الله حائری میگفتم ، توانائیهای شخصیت این مرد بزرگوار به همان مستند صدا و سیما و تسلط ایشان به چند زبان ، ارتباطش با بزرگان ادیان در استان فارس، تفسیر دیوان حافظش که از صدا و سیما پخش می شد و ..بسنده میکنم، می دانیم ایشان بعد از حجت الاسلام اقا تهرانی به عنوان استاد اخلاق هیئت دولت هم مشغول به فعالیت هستند.

    اسفندیار رحیم مشایی

    ایشان بعد از سخنان مضحک مشایی در باب موسیقی و توهین به علما، نه قهر کرد و نه بیانیه داد ونه عصبانی شد. تنها جوابی قرانی به اسفندیار رحیم مشایی داد که باید گفت مصداق "فبهت الذی کفر" است. دوباره و سه باره هم شده این نامه را باید خواند و به خاک مالیده شدن پوزه استدلالات مشایی را در آن دید.

    خداوند عمر با برکت چنین علمایی را بلند گرداند.

    متن کامل این نامه در ادامه آمده است:

    جناب آقای اسفندیار رحیم مشایی دوست نزدیک رئیس جمهور

    در رابطه با مساله زیبای موسیقی و حکم آن به نظر می رسد مطالبی باید ارائه شود. چه عنوان مناظره داشته باشد چه نداشته باشد. زیرا رئیس جمهور طبق قانون اساسی اولین شخصیت بعد از مقام منیع رهبریست، نسبت به دوستی رئیس جمهور و صمیمیت ایشان با شما نیازی به بحث نیست. پس نتیجه میگیرم  مطلبی که شما بیان کرده اید و موقعیتی که درآن قرار دارید ارزش بیان مطلبی را دارد.

    شما زیبا بودن را دلیل حلیت آن دانسته اید. حلال و حرام حریم الهی هستند عقل هابیل نمی تواند از حریم الهی حرام و حلال خبر داشته باشد قبل از اینکه حکم موضوع از حریم الهی صادر شده باشد آنچه حضرت هابیل زیبا دانسته روشن است و آنچه را به علم خود عمل کرده مشخص است ونتیجه عمل به علم که عین تقوا است مشخص است همه این موارد را توضیح می دهم. ولی قبل از وارد شدن در بحث عقل و علم و عمل حضرت هابیل بحث در مقام و موقعیت او لازم است . شما به خوبی می دانید که موسی (ع) مامور شد هفتاد نفر متقی را برای حضور در محضر مقدس الهی در حرمی که بی تقوا در آن راه ندارد انتخاب کند و به او فرموده بود در این حرم بی تقوا قبول نمی شود اگر آمد هلاک می شود .

    موسی (ع)این پیامبر اولوالعزم الهی انتخاب خود را کرد اما هیچ یک از هفتاد نفر زنده نماندند سر انسانها حرم الهی است خداست که از اسرار انسانها مطلع است حال در شان حضرت هابیل همین بس که اگر در میان آن هفتاد نفر بود زنده میماند چون خدا از سر او خبر داشت و قربانی اورا قبول کرد إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ شما بخوبی می دانید وقتی قربانی قابیل قبول نشد به حضرت هابیل گفت : تورا خواهم کشت و حضرت هابیل در جوابش فرمود : خداوند فقط از متقین قبول می کند تا اینجا همه چیز به خوبی پیش رفته است بحث در زیبایی شناسی حضرت هابیل است و رابطه زیبایی با حلال و حرام، امروز اگر کسی شما را تهدید به قتل کند و شما بتوانید از خود دفاع کنید به او چه می گویید شما پاسخ می دهید عقل من به من حکم می کند از خودم دفاع کنم. اگر شما به حریم من آمدی و در حین دفاع من کشته شدی من مقصر نیستم حتی دیه تو بر عهده من نیست . دفاع مظلوم زیباست . حسین بن علی و پدرش که قهرمانان بسیاری بدست آنها کشته شده بودند کار زیبایی انجام دادند . اما شما از کجا دانستید دفاع از خود کار زیبایست که از آن بفهمید هرچه زیباست حلال است.موسیقی هم زیباست حلال است هم دفاع از خود می کنم و هم از موسیقی دفاع می کنم. چون هردو زیبا هستند پس هردو حلال هستند.

    حضرت هابیل نگفت از خودم دفاع میکنم زیرا زیبایی دفاع از خود را درک نکرد چون انسان است وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ حضرت هابیل دفاع نکردند را زیبا دید و اعلام کرد از خودم دفاع نخواهم کرد .

    لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لَأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ  إِنِّی أُرِیدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ معنای آیه برای شما روشن است اگر امروز شما بجای آن حضرت بودید می گفتید: نه اجازه می دهم خودم مقتول شوم و نه اجازه می دهم تو قاتل شوی. من نمی خواهم تو اهل جهنم شوی.

    شما می گویید در گوشم طنین انداز است که انصر أخاک ظالما أو مظلوما پرسیدند نصرت مظلوم درست است. چگونه برادر ظالم را نصرت کنم .فرمودند جلوی ظلم او را بگیر نگذار ظلم کند .این بهترین نصرت است همه اظهارات شما زیباست. اما چرا هابیل مطالب دیگری را زیبا می دید چرا دفاع از خود را حرام می دید چرا دفاع نکردن از خود را حلال می دید چون هنوز این احکام از حریم الهی صادر نشده بود.

    قرآن سپس می گوید فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ شما جایگاه فاء فَطَوَّعَتْ را به خوبی می شناسید اظهارات قبلی قابیل یک تهدید بیشتر نبود به مرحله عزم نرسیده بود اظهارات هابیل علیه السلام به تردیدهای قابیل پایان داد قبل از اظهارات حضرت هابیل هنوز نفس قابیل راضی به قتل نشده بود. این اظهارات کار را تمام کرد قرآن سپس می گوید قابیل قابل اصلاح بود اگر این اظهارات هابیل نبود و فرصت فکر کردن برای او پیدا می شد چنین اتفاقی نمی افتاد قرآن ادامه می دهد  فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ شما به خوبی می دانید درک عجز از کمالات است از انصاف است قابیل انصاف می دهد من به اندازه یک کلاغ  نمی فهمم او بلد است لاشه را چال کنم و من بلد نیستم من چرا از کار خدا بدم آمد من چرا زیبایی کار خدا را نفهمیدم قبول نشدن قربانی من زیبا بود اما من زیبا شناس نبودم ای کاش این عجز را که الآن دارم قبلا درک کرده بودم و از فرمان خدا عصبانی نمی شدم قرآن ادامه می دهد مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا اگر این قتل چند سال قبل اتفاق افتاده بود و کسی حضرت آدم را قبل از صاحب فرزند کشته بود اثری از دیگر انسان ها باقی نمی ماند خداوند زیبایی دفاع و زشتی قتل نفس را اندازه گیری می کند اگر هابیل اعلام دفاع کرده بود احتمال داشت با گذشت زمان قابیل اصلاح شود و هابیل دو ثواب برده بود حفظ جان خود و فرصت هدایت برادر.

    جناب آقای مشایی ما زیبایی شناس نیستیم وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِث چه بسا آنچه ما زیبا می دانیم زیبا نباشد و آنچه ما زیبا نمی دانیم همان زیبا باشد.
     


بی بند و باری شهدا!!!

ارسال شده توسط امین در 89/10/6:: 3:58 صبح

 

بسم رب الشهدا و الصدیقین

یادم هست در برنامه سینمای حرفه ای دیدم که وقتی چند بازیگر می خواهند نقش گوریل را بازی کنند حدود شش هفت ماه در کنار گوریل ها و به روش آنها زندگی کردند تا بتوانند نقش آنها را به خوبی بازی کنند و در نهایت در برنامه ای با افتخار ادعا کنند که مخاطبان نتوانستند تفاوتی در حرکات بین این بازیگران با حیوانات واقعی حس کنند.

دلم می گیرد وقتی در ایران می خواهند از دفاع مقدس حرف بزنند. کارگردانی که قبله خانه اش را نمی داند می خواهد از تندیس های معرفتی چیزی بگوید و تصویری بنمایاند.پای خاطرات شهدا که می نشینی، داستانهایشان را که می خوانی از ابهت و منزلت عرفانی این انسان های کامل حیرت می کنی این که آیت الله جوادی آملی در جبهه مبهوت درجات آنان می شود، این که امام خطاب می کند: شما راه صد ساله عرفان را یک شبه رفته اید را کسی می خواهد به تصویر بکشد که....

 البته از وقتی به دانشگاه هنر سر زده ام (اگر بشود نامش را دانشگاه گذاشت) باورم شده که از سینمای ما انتظار مفاهیم دینی را نمی توان داشت. اعتقاداتی و سخنانی در جریان است که زبانم از بیانش شرم دارد....

 

سینمای دفاع مقدس


نامقدس ترین افراد می خواهند از دفاع مقدس ما سخن بگویند. ای کاش صدایم بجایی می رسید به این عزیزان بگویم: شما را به خدا بی خیال خون شهدا ...
حاتمی کیا که زمانی در خشاب ذهنش گلوله ای داشت که در هیاهوی تمدن گرایی و جامعه مدنی جنگ را تداعی کند، خودش را از کوچه "خاک سرخ" به مدرنیته سینما رساند و صدای آوینی را که در گوشش زمزمه کرده بود و زمانی با افتخار از آن یاد می کرد را فراموش کرد.
شهدا در تصور سینمای مدرن، شوخی با دختران و چشم چرانی وهمان تصویر مبتذل جامعه امروزی ماست که کنارش سربند یا زهرایی هست و قرانی و یک چفیه .راستی که از ذهن گل آلود جز این انتظار نیست.

این برادران!!! فیلم ساز همان عده ای هستند که از" شرابا طهورا "ی قران شرابش را می بینند و کار به ترجمه و تفسیر ندارند که این چیست و به چه معناست.
 دره عرفان دوکوهه را اگر دیده باشند اگر داستان عملیات رمضان کربلای 4و 5 را خوانده باشند . اگر حتی همین الان سری به مناطق جنگی بزنند نظراتشان متفاوت خواهد بود.کسانی که به قول علیرضا قزوه از راه شمال به جبهه می رفتند و ..

 

شهید

 دلم برای شهدا می گیرد وقتی سینمای ما یاد شهدا می کند.
این طور مواقع حرف آوینی بیشتر خودنمایی می کند که سینما ذاتا فاسد است چون زاییده فرهنگ اومانیستی و سکولار است.
بهترین حالتش بی خبری و نادانی اینهاست ولی اگر بخواهی موشکافانه ببینی شاید چندین "سیامک پورزند" را در میانشان  پیدا کنی.
                                         والعاقبه للمتقین
 


معجزه رهبری درسفر به قم

ارسال شده توسط امین در 89/9/2:: 5:56 عصر

بسمه تعالی

استادیست با تحصیلات عالی، تحصیلاتش را درآمریکا تمام کرده است . به خاطر قدرت علمیش مورد احترام همه است. حتی برای سایر گروههای علمی دانشگاه. اما مانند بسیاری از فرنگ رفته ها مجذوب جذابیت ها دنیایی غرب و از خود بیگانه شده بود بگونه ای که در هر کلاس درس متلکی بار نظام و حتی رهبری می کرد. روزی در اواسط سفر رهبری مقابل دوستم محمد را که شدیدا حزب اللهیست را می گیرد و می پرسد:از آقا چه خبر؟. محمد استاد را ورانداز می کند. کلمه آقا برای بچه های حزب الله معنی روشنی دارد ولی منظوراین استاد چه می توانست باشد. پرسید: کدام آقا را می گویید؟ استاد: مگر ما چند تا آقا داریم؟؟ آقای خامنه ای را می گویم. محمد که بیشترتعجب می کنه می پرسه:استاد چه خبر شده؟ شما؟ آقا؟. استاد دست محمد را گرفته و به اتاق اساتید می برد و ادامه می دهد روزی که آقا به قم آمدند من در دانشگاه تدریس داشتم وقتی آمدم هیچکس در کلاس نبود سراغ آنها را که گرفتم گفتند برای استقبال از رهبر رفته اند. خیلی ناراحت شدم و با خودم گفتم بروم ببینم این آقا که این قدر به یاد گیری علم تاکید دارد ولی باعث تعطیلی کلاس من شده کیه و به میدان جهاد قم رفتم. من در جایی بلند و با فاصله از مسیر ایستادم و وقتی که ماشین رهبری به میدان رسید ایشان از آن فاصله برای من دست تکان داد نمی دانم چرا انقلابی دردلم ایجاد شد و بی اختیار به گریه افتادم و از آن لحظه به بعد شدیدا به ایشان علاقه مند شده ام.

استقبال از رهبر معظم انقلاب در قم
البته این علاقه استاد به رهبری برای دوستم محمد گران تمام شد چون پایان نامه اش که در حال اتمام بود به سفارش این استاد و به سبک شناسی رهبری عوض شد و بنده خدا باید از اول شروع کند.
این داستان را چند روزی پیش یکی از دوستانم نقل کرد و وقتی گفتم میخواهم در وبلاگم بزنم کلی قسم و آیه داد که اسم نزنی اگر بفهمه فلان و فلان. زیبایی داستان ارزش نوشتنش را داشت هر چند نشود نام استاد و دانشجو و دانشگاه را آورد .


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >



سفارش تبلیغ