سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهادت

ارسال شده توسط امین در 89/4/12:: 2:55 عصر

بسم رب الشهدا و الصدیقین

ما سینه زدیم و بی صدا باریدند

                          از هرچه که دم زدیم آنها دیدند

                                                 ما مدعیان صف اول بودیم

                                                                         از آخر مجلس شهدا را چیدند.

 


میهمانی شهدا

ارسال شده توسط امین در 89/4/11:: 12:29 صبح

بسمه تعالی

نوروز 84بود.

برای اردوی جنوب دعوت شدم همراه جمعی از دانش آموزان دبیرستان.

                        اعزام به مناطق جنگی


وقتی برای جلسه معارفه رفتم نگاهی به قیافه ها انداختم تردید کردم: بهتر بود با عجله جواب مثبت نمی دادم.
مسئول اردو شده بودم کارهای مقدماتی انجام شد چند تا از بچه ها را میشناختم و کمک های خوبی بودند.
اتوبوس راه افتاد ولی فضای زیارت شهدا نبود: صدای ترانه هایی که از لابه لای هدفن ها شنیده میشد آزارم میداد.
چه میشد کرد..
جز سکوت، تا کمی آشناییمان گرهی بخورد.
نمیخواستم در اولین برخورد فضای بدی ایجاد کنم.
به مناسبت های مختلف برایشان صحبت میکردم و چاشنی رفاقت داشت کار خودش را میکرد.
در اولین برخورد با یکی از اون چهرهای غلط انداز،شکه شدم؛ در خلوتی مرا کنار کشید و گفت: هر کاری که بگی کردم هر گناهی که فکرش بکنی، میخوای اسم ببرم
گفتم: نه حرفت بزن.
کفت: من آدم ضعیفی هستم و نمی توانم گناهانم را ترک کنم، آمدم زیارت شهدا تا به کمکشون ترک کنم. میشه یا نه؟؟

چی میتونستم بگم، گفتم:اگر واقعا به این نیت اومدی، آره که میشه.

و با خودم گفتم با وجود هم چین مسافرانی سفری شهدایی خواهیم داشت.

فضای اتوبوس هم چنان درست نبود تا این که صدای یکی از بچه ها بلند شد: بچه ها اونجارِو...

دو تا سواری با هم تصادف کرده بودند و مسافرین کشته شده در اطراف جاده پراکنده بودند.
حالم گرفته شد و حال بچه ها
اتوبوس آرومتر شده بود و همه تو فکر بودند.
جرقه اول را شهدا زده بودند و حالا من باید از مرگ و شهادت حرف میزدم...
ساده نمی توان گفت از کاری که شهدا با این بچه ها کردند تو لحظه لحظه سفر، تا رسیدیم به جایی که باید تصمیم میگرفتیم که یا فقط به فکه بریم یا دهلاویه و چند جای دیگر .
فکه هم احتمالی بود چون نقطه صفر مرزی بود باید قبل ار غروب میرسیدیم و مطمئن نبودم برسیم .

 رای گیری کردم ؛ غیر از یک نفر همه با فکه  موافق بودند.
تعجب کردم حجت تمامی کردم که اگر نشد گلایه نکنند. دیدم از این حرفا محکمترند حتی بکیشون گفت ما اصلا برای فکه آمدیم .
رفتیم و اتفاقا دبر رسیدیم به بچه ها گفتم که احتمال این که اجازه بدهندکم است اگر میخواهید توسل کنید بسم الله .
بی انصاف ها انگار صد ساله این کاره اند «توسل به حضرت زهرا»

                                             فکه
ایست و بازرسی اتوبوسهای جلوتر از ما را برمی گردوند و به ما هم اشاره کرد: برگرد!
به راننده گفتم برو جلو. از اتوبوس آمدم پایین سرباز با ناراحتی گفت: مگه باشما نیستم.
گفتم:ببین این ها برای این که راهشون بدید توسل کردند من نمیتونم بهشون بگم خودت برو بگو.
با عصبانیت از پله های اتوبوس بالا رفت ...
با دیدن گریه بچه ها هیچی نتونست بگه  برگشت و با قیافه‏ای آروم به من گفت: فقط زود برگردید.
داستانهای زیبایی این شب پیش آمد.
مثلا مردیم تا اجازه رفتن به مقتل شهبد آوینی گرفتیم.
چیزی که میتونم بگم اینه که سربازها هم با بچه ها داد میزدند.
جدا شدم تا در خلوت خودم باشم که دیدم بچه‏های امداد با دو برانکارد دارند میدوند سمت مقتل ...
                                                                                

دوتا از بچه ها از بس گریه کرده بودند حالشان بد شده بود .
توی درمانگاه دستم گرفت. به من گفت: بالاخره شهدا قبولم کردند....
یک سال بعد دیدمش قبل از این که بپرسم چطوری ؟
گفت دیگه تمام شد، یکساله که گناهام ترک کردم
در آغوش فشردن چنین آدمی آرامش خاصی دارد
خدا را شکر که من را شاهد چنین صحنه های زیبایی کرد .


 

                                                                   خدا را شکر

مشایی و محمد بن عبد الوهاب

ارسال شده توسط امین در 89/4/9:: 3:45 عصر

              بسمه تعالی                   

                                                    مشایی

اگر بخواهیم از احمدی نژاد انتقادی بکنیم اول باید صحبت از مشایی کرد.
شخصیتی که در تخریب وجهه احمدی نژاد بهترین بوده است .
                                                   مشایی
طبق قول خود احمدی نژاد در جریان انتخابات سه کاندیدای دیگر کمر به تخریب او بستند. در طی چند ماه با تمام توان تبلیغاتی، به او تهمت زدند اما انصافا توانایی تخریب مشایی را نداشتند.
بگذریم از این حرفها که بنا بر نقل دوستان در خود ساخنمان دولت حرف مشایی جایگاه بهتری دارد تا احمدی نژاد.
اگر به جاسوسی انگلستان مخصوصا در کشورهای اسلامی نگاهی بیندازیم شخصیت های مثل مشایی را مورد علاقه آنها می بینیم که از جمله آنها محمد بن عبدالوهاب است.
محمد بن عبدالوهاب شخصی قدرت طلب و ساختار شکن ، بود. او صیغه را که در اهل سنت حرام است را برای خود حلال کرد و به نوعی از تفکرات ابن تیمیه چنگ زد که در همان زمان اهل سنت او را مرتد شمردند.
فرقه ای که امروز با امثال بوش همپیاله میشوند.
                                                              ملک فهد و بوش                      

در وصف مشایی نیز نکات بسیاری است. عبادت های زیاد او شاید به گوش همگان رسیده باشد؛ هر وقت برای دیدار رییس جمهور می رود و ایشان جلسه دارند، تا اتمام جلسه نماز میخواند و یا ذکز گفتن مدامش که در ساعتی با او بودن میشود دید.
اما آیا اهل عبادت (ان شاء الله که خالصانه باشد) برابر است با اهل علم ؟؟؟ آنهم علم دین !
گاف جدید مشایی باز به آبروی دینی، لطمه ای وارد کرد: «کسی که ریاضیات را درک نکند بهشت را نخواهد دید »
سخنان وی بسیار شبیه کسی است که در تهران ادعای ارتباط با امام زمان داشت و از استدلالات مبهم استفاده میکرد تا مخاطب در این ابهام به او ایمان بیاورند؛ جملاتی از این دست که «عرش از جنس روح است و...» و جالب این که دانشجویان وحتی طلبه های  تازه به حوزه آمده زیادی او را پذیرفته بودند.
خیلی دلم میخواهد منابع معرفتی این بشر (مشایی)را بدانم ... اما چه سود که ایشان صلاح نمیدانند.

جریان ورود بازیگران مطرح سینما به دفتر وی و کمک نقدی پتجاه ملیون تومانی به هدیه تهرانی را هم ار اخلاق های مشکوک وی باید شمرد.
                                      مشایی و هدیه تهرانی
برای احمدی نژاد متاسفم که تریبونی برای انتشار این مزخرفات به او داده و یقینا او هم برای خداوند باید جوابی آماده کند
بگذریم از این که بحث ورود مشایی به انتخابات ریاست جمهوری هم داغ است و باید آماده شویم برای یک امتحان بزرگ برای نیروهای اصولگرا.

الهم اجعل عوافب امورنا خیرا


<      1   2   3   4      >



سفارش تبلیغ